۰

همه‌چیات

تکیه‌گاه

ژوئن 12, 2009 در 21:41 توسط

کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-تکیه گاه

این هفته که برای خدمت هفتگی راهی حرم بودم، راننده به لطف امام‌رضا علیه‌السلام، یادش اومد که هنوز نماز نخونده و، برخلاف معمول، وارد پارکینگ حرم شد. داشتم از پله‏‌برقی صحن جامع بالا می‏‌رفتم که احساس کردم کم‏‌کم بغضی گلوم رو فشار می‏‌ده. عجیب احساس دلتنگی می‌‏کردم. شاید این حالت، زاییدۀ فضای آلودۀ جامعه به‌خاطر بازی‏‌های انتخاباتی بود. خودتون رو روی پله‏‌برقی حرم تصور کنید: همین حرکت از پایین به بالا و پدیدارشدن تدریجی حرم، اوج‌گرفتن در حرم و پرواز از سیاهی به سپیدی رو تداعی می‏‌کرد.

پام رو که توی صحن جامع گذاشتم، گریه امونم نداد و کِیف کردم از اینکه در محضر آقایی هستم که هیچ وصله‏‌ای بهش نمی‏‌چسبه. هیچ حرف‌وحدیثی پشت سرش نیست و هیچ‌کس جز خوبی ازش سراغ نداره. خدا رو شکر کردم که آقایی دارم که راحت می‏‌شه بهش تکیه کرد و در فتنه‏‌ها بهش پناه برد.

الحمد لله الذی هدانا لهذا، و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

کبوتر حرم

Print Friendly, PDF & Email

دیدگاهتان را بنویسید