۲

همه‌چیات

سعادت‌آباد

آگوست 2, 2017 در 17:04 توسط

کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-سعادت‌آباد

در قطار مشهدتهران نشسته‌ام: به‌سوی مصاحبه‌ای شغلی که شاید تهران‌نشینم کند. مکان مصاحبه و محل کار هم در سعادت‌آباد است؛ آن بالابالاها!

دوسه ساعت پیش، رفتم حرم برای زیارت و خداحافظی و اشک پشت‌پا. روبه‌روی گنبد آقا زار زدم: «سعادت‌آباد اینجاست. اگر میوۀ این سفر لقمۀ گلویم نیست، اگر آن شغل دهن‌پرکن به‌صلاحم نیست، خودت همۀ کاسه‌کوزه‌ها را به‌هم بزن و من را در جوار خودت نگه دار.»

********

ـ خب، حالا باید یک متن بنویسید به زبان انگلیسی، بدون استفاده از دیکشنری. دربارۀ هر موضوعی. فقط مربوط‌به رشتۀ تحصیلی‌تان نباشد. حداقل ۲۵۰ کلمه. نیم ساعت هم وقت دارید.

این را مسئول مصاحبه به‌م گفت. موضوع دلخواه! دربارۀ چی بنویسم؟ ناگهان امام‌رضا(ع) به‌م تقلب رساند: چند خطی که دیشب در قطار نوشته بودم!

شروع کردم به نوشتن. البته ترجمۀ آن دل‌نوشته کار سختی بود: در متن فارسی، با واژۀ «سعادت‌آباد» بازی کرده بودم و باید در ترجمۀ انگلیسی هم همان بلا را به‌سرش می‌آوردم. البته اسم خاص را نباید ترجمه کرد؛ ولی اگر مفهوم آن اسم خاص را نمی‌گفتم، کسی متوجه بازی زبانی‌ام نمی‌شد. می‌دانستم که پسوند -shire در انگلیسی، چیزی است مثل «ـ‌آباد» یا «ـ‌ستان» خودمان: عشق‌آباد، تاکستان. سعادت‌آباد را ترجمه کردم Felicityshire و نوشته را تحویل دادم: شسته‌رُفته و خوش‌لفظ و چهارپنج کلمه بیشتر از آن ۲۵۰ کلمه. از لطف صاحب سعادت‌آباد واقعی، اشکم سرازیر شد در سعادت‌آباد ظاهری.

مصاحبه را قبول شدم. حالا نمی‌دانم باید ذوق کنم یا غصه بخورم: این قبولی در آزمون شغلی است یا مردودی در امتحان نوکری؟!

کبوتر حرم

Print Friendly, PDF & Email

برچسب‌ها:, , , , , ,

+

۲ مشت دون

  1. فلاح

    on فوریه 2, 2018 - پاسخ

    پس همونه که کم پیدائید!
    انشالله که خیر باشه…
    من طاقت نیاوردم دوری رو… اونقدر زار زدم که الحمدلله دوباره راهم دادن…

    [پاسخ]

    احمد عبداله‌زاده مهنه پاسخ در تاريخ فوریه 3rd, 2018 00:07:

    هنوز نتیجۀ نهایی مشخص نشده. نمی‌دونم باید دعا کنم که بشه یا نشه!

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید