شکلات مهر
سپتامبر 23, 2019 در 22:27 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
پزشک آزمایشگاه، پسرخالۀ مامان، شب قبل سفارشم را کرده بود. کارمند آزمایشگاه داشت از نامونشانم میپرسید:
ـ اسم کوچیکتون؟
ـ احمد.
ـ سن؟
ـ چهلودو. (یادم آمد که روز تولدم است.) همین امروز وارد چهلوسه شدم.
ـ ئِه! تولدتون مبارک! اول مهر! چه باحال!
کارمند دیگر هم گفت: «امروز نباید درد بکشید.» گفتم: «انشاءالله.»
کوله را باز کردم و چند شکلات گذاشتم توی لیوان و بهشان تعارف کردم:
ـ این شکلات از حرم امامرضاست.
ـ آخِی! شیرینیِ تولدتون هم هست.
درد غربت باید با دردی در بدن همراه میشد تا پایم را به آزمایشگاهی در تهران بکشاند و شکلات مهر غریبالغربا به دست کسانی برسد که هیچوقت فکرش را نمیکردم.
اول مهر ۱۳۹۸
برچسبها:آزمایش, آزمایشگاه, بیماری, تهران, تولد, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خدمت افتخاری, درد, شکلات, غربت, غریبالغربا, کبوتر حرم, کشیک, مهر