لا لا لا لا!
آگوست 3, 2017 در 01:04 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
شاید فقط در حرم امامرضا(ع) پیش بیاید که کسی لالایی نخواند و بگوید لا لا لا لا!
توی بست شیخ طبرسی قدم میزدم بهخدمت که زائری عراقی بهم گفت ویلچر میخواهد. بهش گفتم باید صبر کند تا دوستان امداد زائر با ویلچر خالی برسند و او را سوار کنند. ولی گویا صبرش سرآمده بود و شروع کرد به غرزدن. از خدمترسانی گله داشت. چند بار هم با طعنه و ناراحتی از «بارارا» یاد کرد. فهمیدم که «بارارا» همان «برادرها»ست در فارسی دستوپاشکستۀ او! منظورش این بود که برادرها (ایرانیها) را سوار ویلچر میکنید و ما را نه!
باید رفع شبهه میکردم. پای آبروی کشورم در میان بود، بلکه پای آبروی آستان قدس! بهترین راه این بود که با قاطعیت تمام، ادعایش را تکذیب کنم و بگویم: «نه نه نه! اصلاً اینجوری نیست!» و حاصل این تکذیب محکم، به زبان عربی شد: «لا لا لا!»
پیرمرد زائر که از دستم حسابی عصبانی شده بود، برای تکذیب تکذیبم دستهایش را در هوا تکان داد و فریاد زد: «لا لا لا لا!»
برچسبها:بست شیخ طبرسی, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, عراقی, کبوتر حرم, ویلچر