۰

همه‌چیات

نخواستیم!

فوریه 25, 2009 در 01:12 توسط

کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-نخواستیم!

خیلی‏‌ها ازم می‏‌پرسن: «شده تا حالا توی حرم امام‌رضا(ع)، معجزه‏‌ای از حضرت ببینی؟»

لازم نیست حتماً به چشم ببینیم که خدا به آبروی آقا، مثلاً مریضی رو شفا داده. همین‌که بعد از زیارت امام‌رضا(ع) حالِت دگرگون می‌‏شه و مقلّب‌القلوب‌بودن خدا رو می‌‏چشی، خودش معجزه‌‏ست. بااین‌حال، قصد دارم ازاین‌به‌بعد، اتفاقات معجزه‌‏آسایی رو که توی حرم می‌بینم، اینجا بنویسم.

امسال، صبح روز ولادت امام‌رضا(ع)، یکی از هم‏سفرای کربلا، برای مشهد پرواز داشت. روز ولادت، دوشنبۀ سردی بود و من داشتم برای نوکری، به‌سمت حرم می‌‏رفتم. به اون دوست عزیز تلفن زدم ببینم کی می‌‏رسه. با صدایی پر از حسرت جواب داد که به‌خاطر بدی هوا، پرواز لغو شده و نمی‌‏تونه بیاد. دلش، مثل صداش گرفته بود. با یک دنیا التماس ازم خواست دعا کنم آقا هرچه زودتر اون رو بطلبه.

یکشنبۀ این هفته آقا طلبید و رفیق ما مسافر مشهد شد. همون شب، من کشیک بودم. (حدود دو ماهه که یکشنبه‏‌شب‏‌ها حرم می‏‌رم.) اومد محل کار من و شب با هم رفتیم حرم. شب‌‏ها، همون اول که وارد می‏‌شیم، ژتون غذای حضرت رو، که خیلی‏‌ها آرزوی خوردنش رو دارن، بهمون می‏‌دن. ژتون رو که گرفتم، با شرمندگی به دوستم گفتم که من فقط یه سهمیه دارم و باید همون یه غذا رو باهم بخوریم. (البته همون رو هم، به‌خاطر قوانین پیشرفتۀ آستان قدس، باید قاچاقی از مهمان‌‏سرا بیرون می‌‏آوردم!)

توی این ایام، مأموران مهمان‌‏سرا به‌طور تصادفی میون هیئت‏‌ها می‌‏رن و بهشون دعوت‏‌نامۀ صرف غذای حضرت می‏‌دن. اون شب، ما مأمور شدیم که برای کنترل دعوت‏‌نامه‌‏ها، ورودی صحن قدس به گوهرشاد بایستیم. زائرای حضرت، از دور و نزدیک، که معمولاً از صبح مشغول عزاداری و عرض ادب بودند، باید دو ساعتی توی گوهرشاد می‏‌نشستن و از سخنرانی و مداحی بهره‌‏مند می‌‏شدن. چند نفر از زائرا، غالباً پابه‌سن‌گذاشته‌‏ها، که حوصلۀ این‌همه انتظار رو نداشتن، از خیر غذا گذشتن و وسط مجلس اومدن بیرون. یکی‌‏شون که حسابی عصبانی شده بود، با دلخوری از کنارم رد شد، دعوت‏‌نامه رو کف دستم گذاشت و غر زد: «نخواستیم!»

دعوت‏‌نامه رو به دوستم دادم و محو چشم‏‌های پر از اشکش شدم که مبهوت دعوت ناگهانی آقا شده بود.

کبوتر حرم

Print Friendly, PDF & Email

دیدگاهتان را بنویسید