همیشه به دادم میرسه
مارس 6, 2007 در 05:31 توسط احمد عبدالهزاده مهنه

بازهم از دیروز بگم. آخر وقت، نشسته بودم توی آسایشگاه و داشتم باعجله امینالله میخوندم. (چشمتون روشن! این هم زیارت خادمش!) الحق زیارت امینالله یه چیز عجیبیه و معمولاً اشکدرآر؛ ولی دیروز اینجوری نبود. نمیفهمیدم دارم چی میخونم.
اون آخرای زیارت، یه جملهای هست که همیشه به دادم میرسه: «وَ مَناهِلَ الظِّماءِ مُترَعَه» خدایا! در مُلک خدایی تو، برای تشنهها حوضها پرآبه.
به اینجا که میرسم، یادم از شیرخوار اباعبدالله علیهالسلام میآد: چطور برای علیاصغر علیهالسلام، یه قطره آب هم نبود؟!
همین یاد، اشکم رو سرازیر کرد.
اگه اشکتون سرازیر شد، دعا یادتون نره.