پرحرفی
آوریل 26, 2016 در 19:29 توسط احمد عبدالهزاده مهنه

پایم که به ایوان غربی صحن جامع رسید، چشمم به سکویی سنگی افتاد که آن گوشۀ ایوان برای استراحت گذاشتهاند. خوشحال شدم که اگر پا و کمرم یاری نکرد، میتوانم بنشینم و نفسی چاق کنم.
چند دقیقهای نگذشته بود که دیدم آقای جوانی رویش نشسته است. با لبخند بهطرفش رفتم و شکلات تعارفش کردم:
ـ آقا بفرمایید.
ـ قند دارم.
ـ خب نگفتم بخور که!
زد زیر خنده. منتظر بود که ساعت شش بعدازظهر، کشیک خانمش در «کبوترانه» تمام شود و مثل دو کبوتر عاشق بروند خانهشان.
ـ پس شما هم مثل ما علاف اهلبیتی! میگن مداح اهلبیت؛ ما علاف اهلبیت هستیم!
دوباره زد زیر خنده و گرم صحبت شدیم. الکترونیک خوانده بود و سه سال دورۀ تعمیر تجهیزات پزشکی دیده بود. سه ماه هم در کشور کره دورۀ تکمیلی گذرانده بود و حالا مغازۀ فروش لباس بچه داشت! به همین بهانه، کل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مملکت را زیرورو کردیم. من هم صاحبنظر! چنان از اول تا آخر پاس، مخ طرف را تیلیت کرده بودم که پاسبخش هم فهمید و گفت: «باز تو گوش مفت گیر آوردی؟!»
بهطرف آسایشگاه که میرفتم، سرم داشت سوت میکشید از اینهمه پرحرفی. به امامرضا علیهالسلام گفتم: «سرم درد گرفت! از منبر بیاورم پایین دیگر!»
۴ مشت دون
دلشکسته م
on آوریل 28, 2016 -
السلام علیک یا امام رضا
درود بر شما مطالب و قلم تون اون اینقدر زیباست که بعضی پست ها رو چند بار میخونم. دلم بدجور هوای حرم کرده دلم برای دو رکعت نماز حاجت و شنیدن صدای نقاره تنگ شده دلم برای ساعتی کنار ضریح آقا ایستادن و درد دل گفتن تنگ شده خوشا به سعادتتون که هر لحظه اراده کنین میرین حرم. اگه خدا قسمت کنه و آقا اجازه بده منم آخر این ماه میام زیارت همش منتظرم زودتر آخر ماه برسه آخه مشکلاتم زیاده برا چاره جویی و گره گشایی میام زیارت آقا. دعا کنین قسمت بشه خیلی دلم گرفته. التماس دعا. اجرتون با امام رضا
[پاسخ]
احمد عبدالهزاده مهنه پاسخ در تاريخ آوریل 28th, 2016 00:56:
انشاءالله آقا هرچه زودتر، زودتر از آخر ماه، اسباب زیارتتون رو فراهم کنه. بشتابید که هنوز حرم خلوته ها!
[پاسخ]
زائرحرم
on جولای 31, 2016 -
خیلی جالب وقشنگ بود
[پاسخ]
احمد عبدالهزاده مهنه پاسخ در تاريخ جولای 31st, 2016 20:17:
لطف دارید.
[پاسخ]