هزارسلام

«هزارسلام» جایی است سرشار سلام.

*****

به‌حساب قاعده و قانون باید اسمم را در پاس یک می‌نوشت؛ ولی گویا می‌خواست جریمه‌ام کند:

ـ اسمت توی لیست بدها نوشته شده، دو تا ضربدر هم جلوش!

ـ چرا؟!

ـ فوق‌العاده‌ها را نمی‌آیی!

سه‌چهار بار توی دلم گفتم ازش خواهش کنم حالا که من را پاس یک نفرستاده، خدمت‌گاهم را بنویسد ورودیِ آسانسور صحن انقلاب؛ همان‌جا که اسمش را گذاشته‌ام «پُست هزارسلام»: می‌ایستی روبه‌روی گنبد و پنجره‌فولاد و هی ازطرف دیگران به آقا سلام می‌دهی. آخرش، دلم راضی نشد به کشیک‌نویس رو بیندازم. چند دقیقه بعد، دیدم آمد برگه را گذاشت جلوم: آسانسور صحن انقلاب!

دو ساعت بعد، خودم را جلوی درگاهی دیدم که با این شعر به آقا سلام می‌دهد:

گشاده باد بدولت همیشه این درگاه
بحق اشهد ان لا اله الا الله

بروزگار حیات و بخوابگاه ممات
بصبح و شام دعایم همین به باب [نجات]