۰
کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-نابینایی که می‌دید

نابینایی که می‌دید

       همه‌چیات      11 می, 2007

این هفته تو حرم امام‌رضا علیه‌السلام یه مشتری خاص به تورم خورد: نابینایی که می‌دید! داشتم توی صحن هدایت قدم می‌زدم که یه‌هو چشمم به جوونی افتاد که عصای سفید دستش داشت و سرگردون بود. ـ کجا می‌خوای بری؟ ـ…… بیشتر »

۰
کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-تولدت مبارک کبوتر!

تولدت مبارک کبوتر!

       همه‌چیات      25 آوریل, 2007

دوشنبۀ این هفته اولین روزی بود که خانومم لباس خادمی امام‌رضا علیه‌السلام رو پوشید و به جمع کبوترای آقا اضافه شد. به حالش غبطه می‌خورم؛ چون هنوز مثل من حرم‌رفتن براش عادت نشده و ان‌شاءالله هیچ‌وقت نشه. تولدت مبارک، کبوتر!

۰
کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-اوج مهربونی

اوج مهربونی

       همه‌چیات      17 آوریل, 2007

قصه‌ای دیگه از اوج مهربونی آقا. سیدضیاء می‌گفت: «یه روز موقع نماز، بست شیخ بهاء رو بسته بودیم. یکی از زائرا که به‌خاطر معطل‌شدن خیلی ناراحت شده بود، با من یکی‌به‌دو می‌کرد. منم با نرمی جوابشو می‌دادم. دست آخر، دراومد…… بیشتر »

۰
کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-معرفت درّ گرانی است

معرفت درّ گرانی است

       همه‌چیات      13 آوریل, 2007

معرفت درّ گرانی است به هرکس ندهند! تو دیگه نباید تو حرم بی‌معرفت‌بازی در بیاری، آقای کبوتر! این دوشنبه توی حرم، یه کارت گنده انداختن گردن بعضیامون که شما چون زبان بلدید، تابلو باشید که مشتریای خارجی آقا ببیننتون. کارتا…… بیشتر »

۰
کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-هرچی بخوای

هرچی بخوای

       اشکیات / نوروزیات      6 آوریل, 2007

سلام. باور کنید خیلی آقاست. هرچی بخوای می‌ده. این دوشنبه، سیزده‌به‌در، باز توی خونه‌ش بودم. خیلی‌ها رو دیدم که می‌اومدن و توی حرم سبزه گره می‌زدن. روز خداحافظی خیلی‌ها بود. اشک حسرت خیلی‌ها رو دیدم؛ ولی… . وقت رفتن رسیده بود……. بیشتر »