در حرم امامرضا علیهالسلام، هرازگاهی مراسمی هست به نام «سفره» برای دستهبندی و شمارش نذوراتی که زائرا داخل ضریح میندازن. یه بار توفیق شد که توی این مراسم شرکت کنم. دور یه میز بزرگ نشستیم و پولها رو گونیگونی میآوردن…… بیشتر »
مدتی بود توی یه جریان گناهآلود دستوپا میزدم و چیزی نمونده بود غرق بشم. هروقت هم سیگنالی از جانب خدا میرسید که باید فکری برداشت، یهجوری با توجیه و تفسیر، ماستمالیش میکردم. دیشب، بعد از کلی کلنجاررفتن با خودم، پام…… بیشتر »
اولین دوشنبۀ سال ۸۷ حرم بودم و مشغول نوکری. داشتم توی صحن هدایت قدم می زدم که یه خانوم با بچهش جلو اومد. فکر کردم میخواد سؤالی بپرسه؛ ولی وقتی نزدیک شد، با کلی شرمندگی گفت: «حاجآقا، (تقریباً همه به…… بیشتر »
بعضی وقتا کنترل از راه نزدیک هم سخت و غیرممکنه؛ چه برسه به از راه دور. اینجور مواقع کسی که کنترل میکنه، باید اونقدر قوی باشه که اوضاع رو بگیره تو مشتش. دیروز حرم رو میگم. گفته بودند برای کشیک…… بیشتر »