دیشب آمده بودم در حرمت گریه کنم تا دلت به حالم بسوزد و دعایم کنی؛ دلم به حال خودت سوخت. به حال تو یا علیبنموسیالرضا(ع)، به حال امیرالمؤمنین(ع) و به حال امامزمان(عج) که دیشب شبش بود. دلم سوخت که حُرمت…… بیشتر »
لابد از پیراهن سفید یقهآخوندی و کت سُرمهای همرنگ شلوار که از شدت گرما روی دستم انداخته بودم، فهمیده بود که دارم برای خدمت هفتگی به حرم آقا امامرضا علیهالسلام مشرف میشوم؛ چون تا نشستم، صدای آهنگ تند ماشینش را…… بیشتر »
هرچه سعی کردم به پاس یک خدمت هفتگی برسم، نشد. از صبح سر کار بودم و نتوانستم به دیدن مادرجان (مادربزرگم) که از مکه آمده بود، بروم. اگر شب هم به ولیمه نمیرسیدم، خیلی بد میشد. حالا که پاس دو…… بیشتر »
هر هفته دوشنبهها برای من حالوهوای دیگری دارد؛ چه برسد به اینکه سیزده رجب هم باشد. هر سال سیزده رجب برای من حالوهوای دیگری دارد؛ چه برسد به اینکه دوشنبه هم باشد. ***** وارد صحن آزادی شدم و دفترش را…… بیشتر »
تابهحال لذتهای زیادی در حال خدمت به زائران علیبنموسیالرضا علیهماالسلام چشیده بودم: لذت دیدن لبخند رضایت، لذت کشیدن چوبپر روی سر بچهها، لذت هلدادن ویلچری که زائر خسته، ناتوان یا بیماری را به آغوش امامش نزدیک میکند و… . لذت…… بیشتر »
قبل از رفتن به حرم برای خدمت هفتگی، وارد بازار … شدم تا به رسم تقریباً همیشگی، جیبهایم را پر از شکلات کنم برای زائرانی که با همین مهربانی ناقابل، سرشار از شکر و شادی میشوند و دلشان با امام…… بیشتر »
پشت به دیوار بارانخوردۀ صحن انقلاب، روبهروی پنجرهفولاد و گنبد طلا، نگران چشمۀ چشمهایم ایستاده بودم که در پایان خدمت هفتگی، آنهم در ایام فاطمیه، خشکیده بود. زیارت امینالله منتخب ادعیه و زیارات به ابتدای صفحۀ سومش رسیده بود و…… بیشتر »
یا امامرضا(ع)! امروز بار دیگر بر آستان حرمت اذن دخول با روضۀ مادرت عجین شد عرض تسلیت: آجرک الله فی مصیبه امّک الصدیقه الشهیده! • کبوتر حرم