مخدوش!
احمد عبدالهزاده مهنه صوتیات 9 دسامبر, 2019
خدمت افتخاری امامرضا(ع) هم به همین راحتی مخدوش میشود! خادمها هم در برابر طرح ترافیک یکساناند! خادمها هم ممکن است طرح ترافیک را دور بزنند! ـ ئی چی کاری بود ما کردیم؟!
احمد عبدالهزاده مهنه صوتیات 9 دسامبر, 2019
خدمت افتخاری امامرضا(ع) هم به همین راحتی مخدوش میشود! خادمها هم در برابر طرح ترافیک یکساناند! خادمها هم ممکن است طرح ترافیک را دور بزنند! ـ ئی چی کاری بود ما کردیم؟!
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 8 نوامبر, 2019
کوله و کیف و کت در دست، از قطار مشهدتهران پیاده شدم تا سوار مترو شوم. هنوز نمیدانستم که قطار سرنوشت، من را در کدام ایستگاه پیاده خواهد کرد: روزیام در همان مشهد خودمان، سعادتآباد واقعی، مقدر شده یا در……
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 3 نوامبر, 2019
ـ بلبل! بیا بالا، در را هم ببند! همکشیکم از بالای پلهبرقی رواق دارالمرحمه صدایم میزد. رواق در آن عصر اوایل ربیع تعطیل شده بود. بالا رفتم و درِ رواق را بستم. خادم کفشخانه (کفشداریهای کلیددار) با لبخند بهسراغم آمد:……
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 25 اکتبر, 2019
آسایشگاه، کشیک بعد از اربعین و تذکر آییننامهایِ یکی از مسئولان بخش به من: ـ ماسک چرا زدهای؟ ـ سرما خوردهام. کربلا بودم. ـ نکند صدق محاسن نداری!
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 6 اکتبر, 2019
نیمروزی گرم، در کفشداری سیزده ایستاده بودم به خدمت. زائری میانسال ازم سؤالی پرسید. داشتم جواب میدادم که نگاهش رفت بهسمت نامنوشتۀ روی لباسم. ـ شما اهل مِهنهاید؟ همان مهنۀ مَهوِلات؟ ـ بله. ـ کسی به اسم «رسا» میشناسید در……
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 23 سپتامبر, 2019
پزشک آزمایشگاه، پسرخالۀ مامان، شب قبل سفارشم را کرده بود. کارمند آزمایشگاه داشت از نامونشانم میپرسید: ـ اسم کوچیکتون؟ ـ احمد. ـ سن؟ ـ چهلودو. (یادم آمد که روز تولدم است.) همین امروز وارد چهلوسه شدم. ـ ئِه! تولدتون مبارک!……
احمد عبدالهزاده مهنه اشکیات 8 سپتامبر, 2019
باغ رضوان در عصر نوزدهم ماه رمضان، همچنان پروانهباران بود. در آن ساعتهای پایانی کشیک، اثر پروانهای هنوز باقی بود و با دلم بازی میکرد. دمی نشستم تا نفسی بگیرم. پروانهها بازهم قاب چشمم را پر کردند. چند قدم آنسوتر،……
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 12 آگوست, 2019
کشیک فوقالعادۀ عرفه به شب کشید. نمازم را خواندم و در صحن انقلاب نشستم به زمزمۀ دعای عرفه، این جمله خیلی با دلم بازی کرد: «وَنِعَمَکَ فَلا تَسلُبنی.» نعمتهایت را ازم نگیر؛ نعمت امامرضا(ع) را. ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ • کبوتر……
احمد عبدالهزاده مهنه همهچیات 26 جولای, 2019
پیرزن عراقی را در بست شیخ طوسی دیدم. گم شده بود و هیچ نشانی هم نداشت. نه اسم خیابان را میدانست، نه نامونشان هتل یادش بود و نه اسم صحنی به خاطرش میآمد. فقط میگفت جایی که وارد شده، آبخوری……
احمد عبدالهزاده مهنه شکلاتیات 21 جولای, 2019
خدایا! با ما بر اساس فضل سهلگیرت رفتار کن، نه عدل سختگیرت! ******** روبهروی ورودیِ صحن کوثر داشتم شکلاتها را در جیبم جاسازی میکردم. فروشندۀ دکۀ نانرضوی چند شکلات دیگر هم به دستم داد: «بفرمایید. این هم برای تخفیفش.» کلی……