خودت برای فرج دعا کن
آگوست 12, 2012 در 16:28 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
دیشب آمده بودم در حرمت گریه کنم تا دلت به حالم بسوزد و دعایم کنی؛ دلم به حال خودت سوخت. به حال تو یا علیبنموسیالرضا(ع)، به حال امیرالمؤمنین(ع) و به حال امامزمان(عج) که دیشب شبش بود. دلم سوخت که حُرمت شب قدر در حَرَمت شکسته شد. دلم سوخت که «بعلیبنموسی» و «بالحجه»، برخلاف شبهای دیگر، بیسوزوگداز گذشت تا رسوایی از این بیشتر نشود.
ولی چرا باید بیعدالتی در جامعه آنقدر زیاد باشد که مردم از حرفهای «ناطق» مراسم شب بیستوسوم، حالشان بههم بخورد و در اعتراض به او بر پا بایستند و صلوات بفرستند؟ تو که دیدی مردم بودند، نه «اغتشاشگران» و «تعدادی از جوانان افراطی». دیشب دلم به حالت سوخت، امام مهربان من! این مردم را ببخش. کاسۀ صبرشان لبریز شده بود. کاسۀ صبرشان لبریز شده است. خودت برای فرج دعا کن.