عشق‌بارش

روز میلاد گل‌پسر، چه باران عاشقانه‌ای می‌بارید در حرم مهربان پدر! سرماخوردگی روز بعد را به‌جان خریدم و رفتم زیر باران که تصویر بگیرم از این عشق‌بارش. پرش‌های تصویر، زیر سر این گوشی فکسنی است که هی می‌خواهد خجالتم دهد. البته اگر هوشمند بود و نو و نوار، دلم نمی‌آمد ببرمش زیر باران! دمت گرم، اِن۷۳ وفادار!

می‌خواستم صدا هم بگذارم روی تصاویر. دیدم صداهای طبیعی حرم هم حال‌وهوایی دارد برای خودش؛ به‌خصوص که گوشه‌هایی از نوای نقارۀ دم غروب را هم خواهید شنید.

سکانس آخر در آسایشگاهمان می‌گذرد: قصۀ خانه‌ای که روز میلاد نهمین امام، نصیب کفش‌هایم شد.

• کبوتر حرم