گاهی در حرم امامرضا علیهالسلام واژههایی نو و متفاوت روزیِ آدم میشود؛ مثل کبوتربارون. از سر پاسم در ورودیِ رواق دارالحجه آمدم آسایشگاه. دوستان میزبان، صبحانه را ردیف کرده بودند و با لبخند و خداقوت ازمان پذیرایی میکردند. طبق معمول…… بیشتر »
توی آسایشگاه دراز کشیدهام، هلاک از خستگی و تشنگی. پاهام را هم دراز کردهام روی سردکن تا هوا بخورد. دو قدم آنطرفتر، همکشیکم گوش مفت گیر آورده و دارد کیلوکیلو نظریههای روانشناسی میدهد: استراتژی انتخاب، لِیدی، شرایط استِیبل و… ……. بیشتر »
آخرین زیارت جامعۀ سال ۱۳۹۳ را همکشیکم پیشنهاد کرد، حدود دو ساعت پیش از تحویل سال نو. جامعۀ کبیرهای که پس از خواندن زیارت عاشورا، روضۀ جامعۀ کبیره شده بود: «وَ ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَکُم.» همه چیز ذلیل شماست. همه…… بیشتر »
آخرین امینالله سال ۱۳۹۳، در آسایشگاه و ایام فاطمیه روزیام شد و باز هم عبارات امینالله برایم روضۀ فاطمه سلاماللهعلیها خواند: «وَ اَصواتَ الدّاعینَ اِلَیکَ صاعِدَهٌ، وَ اَبوابَ الاِجابَهِ لَهُم مُفَتَّحَهٌ.» خدایا! صدای دعاگویان به درگاهت در فراز است، و…… بیشتر »
بعد از کشیک فوقالعادۀ سالتحویل ۱۳۹۴، داشتم با چای خوشطعم حضرت خستگی درمیکردم که نوایی خراسانی نگاهم را متوجه تلویزیون آسایشگاه کرد. چشمم در قاب جعبۀ جادو به صحنوسرای امامرضا علیهالسلام افتاد و عجیب اینکه دلم هوای حرم کرد. گاهی…… بیشتر »
حرم، آسایشگاه ارشاد، زیر پتو و آرزوی کودکانۀ همیشۀ من: «یعنی میشه امامرضا(ع) رو توی خواب ببینم؟»
برای زیارت مجالی نمانده بود، جز همان چند دقیقۀ بعد از نماز مغرب و عشا که در آسایشگاه، رو به امامرضا علیهالسلام بایستم و «امینالله»ی بخوانم. باید زود از کنار عبارات میگذشتم؛ اما «صابِرَهً عَلی نزولِ بَلائِک» بغضم را ترکاند……. بیشتر »
هم شب زودتر به خانه برمیگشتم و هم همه چیز آنجاست را از دست نمیدادم. ولی هرچه سعی کردم به پاس یک برسم، نشد. ساعت ده شب از صحن غدیر آمدم آسایشگاه تا خروجم را بزنم و چایی بخورم. تلویزیون…… بیشتر »
همۀ حرفوحدیثها زیر سر پیامک پدیدۀ شاندیز بود که سراغ خیلیها، ازجمله خودم آمده بود: شما را بهخدا بهسمت مرکز خرید نوبنیادمان هجوم نیاورید که ظرفیت تکمیل است و جادۀ شاندیز مسدود شده. نقدوبررسی پرحرارت این پیامک، چند نفری از…… بیشتر »