خواب مانده بودم و از کل کشیک، فقط دو ساعت نصیبم شده بود؛ آنهم کنج باغ رضوان. رسیدم آسایشگاه و پس از چای و استراحت، گرم صحبت شدم با شکوری؛ همکشیک هممسیرم که در راه برگشت، من را هم به…… بیشتر »
باغ رضوان در عصر نوزدهم ماه رمضان، همچنان پروانهباران بود. در آن ساعتهای پایانی کشیک، اثر پروانهای هنوز باقی بود و با دلم بازی میکرد. دمی نشستم تا نفسی بگیرم. پروانهها بازهم قاب چشمم را پر کردند. چند قدم آنسوتر،…… بیشتر »
لابد تعریف سادۀ «اثر پروانهای» را شنیدهاید: بالزدن یک پروانه در نقطهای از جهان، میتواند در نقطهای دیگر طوفانی به پا کند. این نظریه در حرم امامرضا علیهالسلام جور دیگری برایم معنا شد. ******** دوسه سالی میشد از دست باغ…… بیشتر »
اشتباه نکنید! نمیخواهم محصولات آستان قدس را تبلیغ کنم! گذرنامۀ دوست آمریکایی پاکستانیتبارم گم شد تا عوض یک هفته، سه ماه مهمان امامرضا علیهالسلام شود. در این سه ماه، سیدمنصور رضوی گاهی مهمان خانهمان بود و گاهی همدم من در…… بیشتر »
گوشهای از باغ رضوان، سر صحبتم با یکی از دوستان خدمات باز شده بود که لابهلای حرفهایش شنیدم: «باید غبارها را جمع کنیم.» در فرهنگ خدمت در حرم امامرضا علیهالسلام، به زباله میگویند «غبار». با خودم فکر کردم که حتی…… بیشتر »
شاید من هنوز به آن معرفت نرسیدهام. شاید واقعاً نوکر این درگاه نباید اینجا و آنجای حرم برایش فرقی داشته باشد. هرچه که هست، پس از ۱۰ سال خدمت در این درگاه، هنوز پُست «باغ رضوان» توی کَتم نمیرود. هنوز…… بیشتر »