کشیک فوقالعادۀ اول ربیع به پایان رسید. داشتم میرفتم سمت مهمانسرا که دیدم جایی در بست پایین ازدحام شده. جلو رفتم تا ببینم چه خبر است و اگر لازم شد، به همکاران دست یاری برسانم. فکر میکنید با چه صحنهای…… بیشتر »
مادرم گاهی بهم میگوید: «تو گنجشکروزی هستی مادرجان! با اینهمه ایندر و آندر زدن، چیزی گیرت نمیآید!» ******** عصر هفدهم ماه رمضانی که کرونا علاوه بر دهان، دست و پای مردم را هم بسته بود، داشتم در بستِ بهظاهر بیزائرِ…… بیشتر »
آخرین پاس اولین کشیک تابستان ۱۳۹۸ را در بست شیخ حر عاملی میگذراندم. مادر سالداری بهطرفم آمد. از مرزنشینهای دورافتادۀ خراسان. شروع کرد به درددل. لابهلای حرفهایش چند بار به خادمان حضرت ابراز محبت کرد. ازجمله با این جمله، که…… بیشتر »
وقتی میایستی به خدمت، باید ششدانگ حواست جمع باشد تا ذرهای به زائر آقا برنخورد. باید پاس زبانت را داشته باشی. بست شخ حر عاملی، کشیک فوقالعادۀ تحویل سال ۱۳۹۴: – لطف کنید بفرمایید از اونطرف. مسر بستهست، مادر. –…… بیشتر »
بست شیخ حر عاملی، زیر سایۀ نقارهخانۀ بینوا به احترام شب بیستوسوم ماه رمضان، پررفتوآمدتر از همیشه بود. شبزندهداران بیداردل نه خودشان از مراسم چیزی میفهمیدند و نه میگذاشتند دیگران بهرهمند شوند. بازار برخورد محرمونامحرم هم که بماند. هرچه هم…… بیشتر »
گفتم غیرتیاش کنم تا شاید هم خودش عقبتر برود و هم دخترش که مرز تکلیف را حداقل دوسه سالی رد کرده بود، مرزش را با من رعایت کند. چند ساعت مانده به تحویل سال ۱۳۹۴، بست شیخ حر عاملی را…… بیشتر »