معمولاً صدای گریۀ بچهها در حرم امامرضا علیهالسلام، مسیر خادمان حضرت را بهسمت صدا تغییر میدهد تا با درآوردن شکلاتی از جیب، کودک را آرام کنند. اما گریۀ آنروز در بست شیخ بهاء شدیدتر از همیشه بود. دخترک مادرش را…… بیشتر »
اینهمه استرس برای من که اصلاً اهل استرس نیستم، عجیب بود. آنقدر گرفتارش شده بودم که حتی در حال زمزمۀ زیارت عاشورای سر پاس، بست شیخ بهاء، هم ولکُنم نبود: «آخر چرا از دبیرخانه تماس نگرفتند؟ یعنی هیچکدام از کارهایم…… بیشتر »
داشت وسط صحن جامع مثل باد میدوید که پایم را رویش گذاشتم و نگهاش داشتم. مشمای فراری طوفانزده را که داخل سبد عمودی مشماها گذاشتم، پایین نرفت و از ترس باد، مثل بقیۀ مشماها خودش را چسباند به دیوارۀ مشبک…… بیشتر »
ورودی رواق شیخ طوسی، کانون پیوند آسمانی زوجهای جوان، در شب میلاد رسولالله، صلیاللهعلیهوآله، و امامصادق، علیهالسلام، مثل همۀ اعیاد دیگر، لبریز از تبریک و خوشوبش و لبخند و شادی خانوادههای زائر بود. بعد از نماز مغرب و عشا، پرواز…… بیشتر »
دیدن زائران پیادۀ آقا امامرضا علیهالسلام در ایام آخر صفر، حسرت نرسیدن به زیارت اربعین کربلا و همراهی با زائران پیادۀ اباعبداللهالحسین(ع) را دوباره در وجودم زنده کرده بود. عجیب غبطه میخوردم به این پاهای پرارادت که خود را از…… بیشتر »
دلم گرفته بود از این زمستان دلگیر که با برف و سوز سرمایش، نمیگذارد چشم ما نوکران به دیدار زائران دورونزدیک آقایمان روشن شود؛ که نمیگذارد با دیدن زائران بیشتر در صحنهای حرم امامرضا علیهالسلام، مثل همیشه احساس نوکری کنیم؛…… بیشتر »
چند لحظه بعد از بیرونآمدن از حرم امامرضا علیهالسلام و شکر خدا و تشکر از آقا بهخاطر توفیق خدمت این هفته، صندلی اول اتوبوس خط دوازده، مرکب بازگشتم به خانه شده بود. چشمم به جوانی در صندلی کنارم افتاد که…… بیشتر »
دستم را کشیدم تا لبهای ارادتمند پیرمرد زائر که به بوسهباران ضریح امامرضا علیهالسلام متبرک بود، آلودۀ بوسه بر دست گنهکار من نشود. پیرمرد با نهایت اخلاص، ارادت خود را ابراز کرد و رفت. اشک در چشمانم حلقه زد و…… بیشتر »
برای رسیدن به بست شیخ حرّ عاملی و خدمت در کشیک فوقالعادۀ روز میلاد آقا علیبنموسیالرضا علیهماالسلام، باید از شلوغی صحن انقلاب میگذشتم. بهحسب عادت همیشگی، هنگام عبور ذکر «یا الله» گرفتم تا ازدحام زائران سروسامانی پیدا کند: «آقاجون یا…… بیشتر »
سربازها ازش متنفرند؛ ولی خدا میداند من چقدر لذت میبرم از اضافهخدمت: لحظاتی که بدون لباس خدمت در حرم امامرضا(ع)، یا اصلاً در خیابانهای مشهد، هستم و زائری سؤالی میپرسد و راهنمایی میخواهد. حس میکنم آقا دوست داشته در همان…… بیشتر »