غریبان را تو بهتر میشناسی
مارس 4, 2008 در 20:25 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
غریبان را تو بهتر میشناسی
دیروز توفیق نشد برم حرم. پدرم جراحی قلب کردهن و باید تو بیمارستان پیششون میموندم. صبح زدم بیرون که برم یه کار بانکی انجام بدم. توی راه، حسرت میخوردم که امروز رو از دست دادم و… . وقتی برگشتم، پدرم خواب بودند. هماتاقیشون، آقای مظلومی، که از زاهدان اومده بود، شروع به صحبت کرد و از غریبی گفت:
«توی زاهدان مریض شدم. بعد از کلی بیا و برو، بهم گفتن هرچه سریعتر باید بری تهران یا مشهد برای عمل قلب. (زاهدان امکان جراحی قلب رو نداره! العهدهُ عَلَی الراوی.) دنبال بلیت هواپیما بودم؛ ولی هیچجوره جور نمیشد. حتی سازمانمون هم که برای زیارت کارکنان سهمیه داشت، کمک نکرد و بعضی از همکارها بااینکه از حال و روز من باخبر بودند، تحویل نگرفتند و… . آخرش امامرضا علیهالسلام جور کرد و ما راهی مشهد شدیم. قرار بود برای عمل آماده شیم که گفتند: «خون AB مثبت کم داریم و باید خودتون گیر بیارید. تازه پیدا هم که شد، شاید یکیدو هفته تو نوبت بمونید.» ما هم دستمون به هیچ جا بند نبود؛ غریب بودیم و چشم امیدمون فقط به غریبالغربا بود. دیشب، نماز مغربم رو خوندم که از بیمارستان زنگ زدن که خون جور شده و الان بیایید بستری شید. نماز عشا رو توی بیمارستان خوندم و امروز قراره عمل بشم.»
کفم برید از اینکه آقا این «غریب» رو اینجوری تحویل گرفته. درضمن، منت گذاشت و معجزه کرد و دل من رو هم راهی حرمش کرد.
منم رنجور درد ناسپاسی
غریبان را تو بهتر میشناسی
درضمن، امروز رحمان هم از حرم زنگ زد. قصۀ رحمان هم انشاءالله تو پست بعدی.