روز کشیک، یکی از دوستانم پیامکی فرستاد و در شعرگونهای، من را «پاسبان حریم رضا» خواند. شاعر نیستم؛ ولی در جوابش نوشتم: نه من پاسبان حریم رضا حریم رضا پاسبان من است به بیمهری من ندارد نظر نوازشگر مهربان من…… بیشتر »
ساعت چهار عصر که برگشتم آسایشگاه، خبرِ شبکۀ خبر داشت شعله میکشید: روح دریانوردان سانچی در ستونی از دود، از آبیِ دریا به آبی آسمان پر کشید. خبر، آرامش حرمیام را طوفانی کرد. ثواب خدمت ناچیز آن روزم را در حرم…… بیشتر »
خدمتی دیگر از کبوتر حرم: پاسخ به استفتائات رضوی!
فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ: چه در عسل، چه در حرم! سوغات زیارت اربعین امسال از کربلا، پاهای تاولزده بود: نه مثل کاروان اسرای کربلا، تاولزده از خار مغیلان و ریگ بیابان و نیزههای شکسته و دشنههای نشسته و شعلۀ خیمههای سوخته،…… بیشتر »
همین است دیگر: کسی که کنترل خودش را در دست نداشته باشد، باید هم کِنِفت شود! برام تعیین پاس کردند: پلهبرقی صحن هدایت. کنترل پلهبرقی را هم دادند دستم تا اگر لازم شد، ازش استفاده کنم. اول صبح بود و…… بیشتر »
زیاد در حرم میبینمش. شیرین میزند. سراغ خادمها میرود و بهاصرار، شکلات میخواهد. به یکیدو تا هم قانع نمیشود: ـ یکی دیگه هم بده! یکی دیگه! روزی توی بست شیخ طوسی به تورم خورد و همۀ شکلاتهای جیبم، شاید بیستسی…… بیشتر »
هرکسی کِرمی دارد دیگر. من هم کرم موبایل دارم! معمولاً این کرم در حرم بیشتر به جنبوجوش درمیآید. آخر، میخواهم لذتهای حرمیام را هرچه زودتر با شما هم در میان بگذارم. از سر پاس میرسم آسایشگاه: خسته و کوفته، صبحانهام…… بیشتر »
گاهی در حرم امامرضا علیهالسلام واژههایی نو و متفاوت روزیِ آدم میشود؛ مثل کبوتربارون. از سر پاسم در ورودیِ رواق دارالحجه آمدم آسایشگاه. دوستان میزبان، صبحانه را ردیف کرده بودند و با لبخند و خداقوت ازمان پذیرایی میکردند. طبق معمول…… بیشتر »
همه باید در حرم امامرضا علیهالسلام نرم باشند؛ خیلی نرم. چه رفتار و گفتار خادمها، چه چوبپرشان. قبل از کشیک فوقالعادۀ روز پیش از میلاد امامرضا علیهالسلام، رفتم برای خودم چوبپر خریدم. هم دم عید، چوبپر نو دستم میگرفتم و…… بیشتر »
عصر چهارشنبه، ۱شهریور۱۳۹۶ و اول ذیالحجه، در بست شیخ طبرسی خدمت میکردم و عنایت میجستم. دو جوان شاد و شنگول بهطرفم آمدند. لهجهشان به جنوبی میزد: ـ آقا! افتخار میدی یه عکس باهاتون بگیریم؟ ـ خواهش میکنم. فقط زود بگیر…… بیشتر »