این کجا و آن کجا؟!
ژانویه 28, 2008 در 20:03 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
امروز داشتم سر پستم، بست شیخ حر عاملی، قدم میزدم که یه زن و مرد بهطرفم اومدند. اون خانوم که کر و لال بود، با همون زبون بستهش بهم فهموند که میخواد چوبپرمو ببوسه. چوبپر رو جلو بردم و اون همونجوری که به زبون خودش ذکر میگفت، چوبپر رو بوسید، دست کشید و به صورتش مالید.
یاد بیعقلهایی افتادم که میگن:«چرا ضریح رو میبوسید؟ سنگ و چوب و آهن که بوسیدن نداره.» خُب تو نبوس! اگه یه ماه هم از بچهت دور بودی، نکنه عکسشو ببوسی! کاغذ که بوسیدن نداره!
از صفا و معرفت اون خانوم کیف کردم و با خودم گفتم: «این کجا و آن کجا؟!»