کبوتربارون
سپتامبر 17, 2017 در 18:34 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
گاهی در حرم امامرضا علیهالسلام واژههایی نو و متفاوت روزیِ آدم میشود؛ مثل کبوتربارون.
از سر پاسم در ورودیِ رواق دارالحجه آمدم آسایشگاه. دوستان میزبان، صبحانه را ردیف کرده بودند و با لبخند و خداقوت ازمان پذیرایی میکردند. طبق معمول رفتم سراغ شربت. چشمم به یکی از عزیزان میزبان افتاد که مشغول شستوشوی حیاطخلوت آسایشگاه بود. چند کبوتر هم آنطرفتر دلبری میکردند. خواستم صبحبهخیرم را ادبی و رضوی کنم:
ـ سلام. صبحتون بهخیر! صبحتون کبوتربارون!
ـ سلام. صبح شما بهخیر. ما رو کفترباز کردی دیگه!
ـ گفتم کبوتربارون، نگفتم کبوتربازون که!
برچسبها:آسایشگاه, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, دارالحجة, صبحانه, کبوتر, کبوتر حرم, میزبان