داشتم با همکشیک سابقم که حالا دربان شده، حالواحوال میکردم. مادری سالدار و شکستهحال ازم تبرکی خواست. شکلاتی تقدیمش کردم. تشکر کرد و زارید: «دعا کنید جهیزیۀ دخترم جور شود.» دعاش کردیم و بهش امید دادیم. دربان عزیز از چندوچون…… بیشتر »
در آخرین کشیک ماه محرّم، کرونا پاسهایمان را یک بار دیگر سهساعته کرده بود: بهجای دوازده ساعت، فقط سه ساعت به خدمت بایستیم و از همانجا برگردیم خانه، بیناهار. البته من جزو گروهی بودم که همچنان دوازدهساعته کشیک میآمدند. پاس…… بیشتر »
خواب مانده بودم و از کل کشیک، فقط دو ساعت نصیبم شده بود؛ آنهم کنج باغ رضوان. رسیدم آسایشگاه و پس از چای و استراحت، گرم صحبت شدم با شکوری؛ همکشیک هممسیرم که در راه برگشت، من را هم به…… بیشتر »
در ایام کرونازدۀ دهۀ کرامت، کشیکم به پایان رسیده بود. دوستی از کشیک شب، کنارم نشست و کلی لطف و تشویق نثار کبوتر حرم کرد. بعد، ازم خواست وقتی میخواهد برای افشاندن گلاب حضرت بهمیان زائران برود، ازش چند عکس…… بیشتر »
آسایشگاه، کشیک بعد از اربعین و تذکر آییننامهایِ یکی از مسئولان بخش به من: ـ ماسک چرا زدهای؟ ـ سرما خوردهام. کربلا بودم. ـ نکند صدق محاسن نداری!
سرکۀ سفید خواص بسیاری دارد. ازجمله خاصیتهایش این است که میشود با آن خلایق را سر کار بگذاری و بهشان بخندی؛ هرچند، مسخرهگر سخت کیفر میشود! ******** کشیک شب عید میلاد به آخر رسیده بود. آمدم آسایشگاه تا چایی بخورم…… بیشتر »
دلتنگ از پایان خدمتی دلچسب در موکب «حسین، عشق بینالمللی» در بینالحرمین نجف و کربلا، دلخوش بودم به خدمت دوباره در بارگاه ارباب مهربانم امامرضا علیهالسلام؛ آنهم شب چهلوهشتم، شهادت رسولالله صلیاللهعلیهوآله و امامحسن مجتبی علیهالسلام. اما گرفتاری و کمتوفیقی،…… بیشتر »
ساعت چهار عصر که برگشتم آسایشگاه، خبرِ شبکۀ خبر داشت شعله میکشید: روح دریانوردان سانچی در ستونی از دود، از آبیِ دریا به آبی آسمان پر کشید. خبر، آرامش حرمیام را طوفانی کرد. ثواب خدمت ناچیز آن روزم را در حرم…… بیشتر »
فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ: چه در عسل، چه در حرم! سوغات زیارت اربعین امسال از کربلا، پاهای تاولزده بود: نه مثل کاروان اسرای کربلا، تاولزده از خار مغیلان و ریگ بیابان و نیزههای شکسته و دشنههای نشسته و شعلۀ خیمههای سوخته،…… بیشتر »
هرکسی کِرمی دارد دیگر. من هم کرم موبایل دارم! معمولاً این کرم در حرم بیشتر به جنبوجوش درمیآید. آخر، میخواهم لذتهای حرمیام را هرچه زودتر با شما هم در میان بگذارم. از سر پاس میرسم آسایشگاه: خسته و کوفته، صبحانهام…… بیشتر »