مَقله باشی!
سپتامبر 8, 2014 در 11:04 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
پسرکوچولو با خواهر و مادرش داشتند از محدودۀ قطعۀ ۱۰، دور آبنمای غربی صحن جامع رضوی، میگذشتند که نوازش چوبپر و طعم شکلات متبرک را تقدیم او و خواهرش کردم.
مادر به پسرکوچولو گفت: «به حاجآقا گفتی خسته نباشید؟» پسربچه رو به من کرد و با لبخند گفت: «مَقله باشی!» هرچه مادر میگفت «بگو خسته نباشید»، او باز با شیطنت میگفت «مقله باشی» و میزد زیر خنده!
شاید در زبان او «مقله باشی» معادل یک عالمه دعای خیر بود. خدایا ما را مقله کن!
پ.ن.
ایام دهۀ کرامت و اعیاد میلاد امامرضا و خواهر بزرگوارشون حضرت فاطمۀ معصومه سلاماللهعلیهما رو با تأخیر و عذرخواهی خدمتتون تبریک میگم. باز هم گرفتاریهای زندگی و فشردگی خدمت در این ایام. در زیارتها و خدمتهای این ایام به یاد همۀ دوستان بودم. برای جبران مافات، تا چند روز آینده، انشاءالله روزانه بهروز خواهم کرد.
برچسبها:چوبپر, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, شکلات, صحن جامع رضوی, کبوتر حرم