و بازهم زائرآزاری!
جولای 7, 2010 در 09:48 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
تعطیلات تابستون و ایام ماه رجب باعث شده این روزها امامرضا علیهالسلام میزبان زانران بیشتری از همهجای دنیا باشند و کار ما نوکرها هم چندبرابر بشه. از زیادشدن کار اصلاً گلهای نیست، که ما هرچه بیشتر به زائران خدمت کنیم، خوشحالتر و راضیتریم. مشکل اینجاست که بهخاطر تصمیمهای غلط آقایون مسئولان آستان قدس، مجبوریم گاهی سختگیری کنیم و درحقیقت، بهجای خدمت، زائران رو اذیت کنیم. خلاصه، این روزها شرمندۀ همۀ مهمونهای امامرضا(ع) میشیم بهخاطر این زائرآزاری.
نمونۀ بارز این اذیتها، مسئولیت سنگین و بسیار سختیه که خودمون بهش میگیم «بستبستن». اگه انشاءالله راهیِ زیارت امامرضا(ع) هستید، یادتون نره که هر روز نزدیک اذان ظهر و مغرب، مسیرهای منتهی به صحن انقلاب، یا همون سقاخونه، بسته میشه. به این مسیرها که حالت بلوار دارند، «بست» میگن. (ما که بالاخره معنی این کلمه رو نفهمیدیم.) یعنی بستهای شیخ طوسی، شیخ طبرسی و شیخ حرّ عاملی حدود یک ساعت قبل اذان بسته میشن. معمولاً تابستونها بست شیخ بهاءالدین (بهایی)، بین مسجد گوهرشاد وصحن جمهوری، هم بسته میشه.
حالا تصور کنید که خیلیها این مسئله رو نمیدونند و مثلاً خانوادهشون رو توی صحن انقلاب میذارن تا برن وضو بگیرن و وقتی برمیگردند، با یه عده خادم چوبپربهدست روبهرو میشن که بههیچوجه به کسی اجازه نمیدن رد بشه!
راستش من همیشه سعی میکنم یه کاری کنم که در عین مسدودکردن مسیر، زائرها خیلی هم اذیت نشن و اونهایی که واقعاً کار دارن، بتونن رد بشن. این هفته مسدودکردن بست شیخ حرّ عاملی، عالم بزرگ و مظلوم شیعه که خیلیها نمیدونن مرقدش توی صحن انقلابه، با ما بود. متأسفانه دوستان اصلاً برخورد خوبی با زائران نداشتند و انصافاً اذیت میکردند؛ تا جایی که صدای من هم دراومد. همه میگفتند: «حداقل به اندازۀ کسانی که دارن خارج میشن، اجازۀ ورود بدید.» و حرف حقی میزدند. من هم پیشنهاد کردم برای جلوگیری از ازدحام، مثل چراغراهنمای سر چهارراهها عمل کنیم: چند دقیقه مسیر ورود و چند دقیقه مسیر خروج رو ببندیم تا رفتوآمد بهطور طبیعیتری انجام بشه؛ ولی گوش دوستان بدهکار نبود. توی همین هیروویر، یکی از خادمان باسابقۀ حضرت، که به قول خودش بیست ساله توی حرمه، با یه خادم خیلی کمسنوسالتر جرّوبحثش شد و بههیچوجه کوتاه نمیاومد و عزمش رو جزم کرده بود که طرف رو به قول معروف، تا مرحلۀ منع تشرف بکشونه! من که بهجای اون خادم رسمی خجالت کشیدم.
بالاخره یواشکی به یکی از خانومهای منتظر پشت نرده گفتم: «من اگه جای شما بودم، به حرف اینها (همکاران خودم) گوش نمیکردم و هُل میدادم و رد میشدم!» (البته با رعایت محرم و نامحرم!)
دست آخر هم طاقت نیاوردم و ول کردم و اومدم که خودم رو به نماز جماعت مغرب و عشا برسونم. البته پستم ازنظر قانونی تموم شده بود. بعد هم که به آسایشگاه رفتم، از دوستان شنیدم که بالاخره با ایستادگی ملت، راه باز شده و همه از سدّ خادمان حضرت رد شدهاند!
خدایا! به حق امامرضا(ع) زائران آقا رو از دست زائرآزاری ما خادمها و ما خادمها رو از دست قوانین مسخرۀ مسئولان حرم نجات بده! آمین! یا ربّ العالمین!