۰

همه‌چیات

و بازهم زائرآزاری!

جولای 7, 2010 در 09:48 توسط

کبوتر حرم-خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام-و بازهم زائرآزاری!

تعطیلات تابستون و ایام ماه رجب باعث شده این روزها امام‌رضا علیه‌السلام میزبان زانران بیشتری از همه‌جای دنیا باشند و کار ما نوکرها هم چندبرابر بشه. از زیادشدن کار اصلاً گله‏‌ای نیست، که ما هرچه بیشتر به زائران خدمت کنیم، خوش‏حال‌تر و راضی‌تریم. مشکل اینجاست که به‌خاطر تصمیم‏‌های غلط آقایون مسئولان آستان قدس، مجبوریم گاهی سخت‏‌گیری کنیم و درحقیقت، به‌جای خدمت، زائران رو اذیت کنیم. خلاصه، این روزها شرمندۀ همۀ مهمون‏‌های امام‌رضا(ع) می‏‌شیم به‌خاطر این زائرآزاری.

نمونۀ بارز این اذیت‏‌ها، مسئولیت سنگین و بسیار سختیه که خودمون به‏‌ش می‏‌گیم «بست‏‌بستن». اگه ان‌شاءالله راهیِ زیارت امام‌رضا(ع) هستید، یادتون نره که هر روز نزدیک اذان ظهر و مغرب، مسیرهای منتهی به صحن انقلاب، یا همون سقاخونه، بسته می‌‏شه. به این مسیرها که حالت بلوار دارند، «بست» می‏‌گن. (ما که بالاخره معنی این کلمه رو نفهمیدیم.) یعنی بست‏‌های شیخ طوسی، شیخ طبرسی و شیخ حرّ عاملی حدود یک ساعت قبل اذان بسته می‏‌شن. معمولاً تابستون‏‌ها بست شیخ بهاءالدین (بهایی)، بین مسجد گوهرشاد وصحن جمهوری، هم بسته می‌‏شه.

حالا تصور کنید که خیلی‏‌ها این مسئله رو نمی‌‏دونند و مثلاً خانواده‌‏شون رو توی صحن انقلاب می‏‌ذارن تا برن وضو بگیرن و وقتی برمی‏‌گردند، با یه عده خادم چوب‏‌پربه‏‌دست رو‏به‏‌رو می‏‌شن که به‌هیچ‌وجه به کسی اجازه‏ نمی‏‌دن رد بشه!

راستش من همیشه سعی می‏‌کنم یه کاری کنم که در عین مسدودکردن مسیر، زائرها خیلی هم اذیت نشن و اون‌هایی که واقعاً کار دارن، بتونن رد بشن. این هفته مسدودکردن بست شیخ حرّ عاملی، عالم بزرگ و مظلوم شیعه که خیلی‏‌ها نمی‏‌دونن مرقدش توی صحن انقلابه، با ما بود. متأسفانه دوستان اصلاً برخورد خوبی با زائران نداشتند و انصافاً اذیت می‏‌کردند؛ تا جایی که صدای من هم دراومد. همه می‏‌گفتند: «حداقل به اندازۀ کسانی که دارن خارج می‏‌شن، اجازۀ ورود بدید.» و حرف حقی می‌‏زدند. من هم پیشنهاد کردم برای جلوگیری از ازدحام، مثل چراغ‌راهنمای سر چهار‏راه‏‌ها عمل کنیم: چند دقیقه مسیر ورود و چند دقیقه مسیر خروج رو ببندیم تا رفت‌وآمد به‌طور طبیعی‏‌تری انجام بشه؛ ولی گوش دوستان بدهکار نبود. توی همین هیروویر، یکی از خادمان باسابقۀ حضرت، که به قول خودش بیست ساله توی حرمه، با یه خادم خیلی کم‏‌سن‌وسال‏‌تر جرّوبحثش شد و به‌هیچ‌وجه کوتاه نمی‏‌اومد و عزمش رو جزم کرده بود که طرف رو به قول معروف، تا مرحلۀ منع تشرف بکشونه! من که به‌جای اون خادم رسمی خجالت کشیدم.

بالاخره یواشکی به یکی از خانوم‏‌های منتظر پشت نرده گفتم: «من اگه جای شما بودم، به حرف این‏‌ها (همکاران خودم) گوش نمی‏‌کردم و هُل می‌دادم و رد می‌شدم!» (البته با رعایت محرم و نامحرم!)

دست آخر هم طاقت نیاوردم و ول کردم و اومدم که خودم رو به نماز جماعت مغرب و عشا برسونم. البته پستم ازنظر قانونی تموم شده بود. بعد هم که به آسایشگاه رفتم، از دوستان شنیدم که بالاخره با ایستادگی ملت، راه باز شده و همه از سدّ خادمان حضرت رد شده‌اند!

خدایا! به حق امام‌رضا(ع) زائران آقا رو از دست زائرآزاری ما خادم‏‌ها و ما خادم‏‌ها رو از دست قوانین مسخرۀ مسئولان حرم نجات بده! آمین! یا ربّ العالمین!

کبوتر حرم

Print Friendly, PDF & Email

دیدگاهتان را بنویسید