آمادگی
نوامبر 2, 2018 در 20:58 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
سال ۱۳۶۲، مامان دست احمدکوچولوی ششساله را گرفت و برد برای ثبتنام در کلاس آمادگی: تربتجام، خیابان المهدی. گفتند: «جا نداریم.» مامان اصرار کرد: «شما را بهخدا! حتی حاضر است روی طاقچه بنشیند. خیلی دوست دارد بیاید کلاس.» نشد که نشد. غم به دل کوچکم سرازیر شد و زارزار گریستم.
********
سال ۱۳۹۷، امامحسین(ع) دست حاجاحمد چهلویکساله را گرفت و برد برای خدمت به زائران خارجی اربعین: جادۀ نجفکربلا، ستون ۹۷۵، موکب «حسین(ع)، عشق بینالمللی». گفتند: «اینجا بنشین و زائران انگلیسیزبان را راهنمایی کن.» این نوکریِ شیرین، سختیهایی هم داشت: باید مثل چند خادم دیگر موکب، به آنهمه زائر مشتاق ایرانی و عراقی میفهماندم که خدمات فرهنگی ما ویژۀ زائران غیرایرانی و غیرعراقی است و هدفمان این است که دورترنشینها بروند و نام و پیام امامحسین(ع) را به دیار خودشان ببرند. و تازه، اعتراضها شروع میشد. عراقیها دلخور میشدند که مهمان چرا از میزبان دریغ میکند. ایرانیها هم درمیآمدند که:
ـ خب ما هم خارجی هستیم دیگر!
ـ امامحسین(ع) مال همه است! محدودش نکنید!
ـ پس چرا اینجا نوشتهاید «حُبُّ الْحُسَینِ یَجمَعُنا»؟! حداقل خودتان بهش عمل کنید!
ـ حالا یک سربند به بچۀ من بدهید، چیزی ازتان کم میشود؟!
ـ یکی از آن پرچمها میخواهم. فقط یکی!
باید هر روز به چندصد زائر ایرانی و عراقی توضیح میدادم: «شما که از خودید. با امامحسین(ع) و اربعین بزرگ شدهاید. بگذارید این مفاهیم به جاهایی راه پیدا کند که مردمانش کمتر از حسین(ع) شنیدهاند.» تکرار این مکررات و قانعنشدن زائران، گاه کفرم را حسابی درمیآورد!
صبح روز قبل از اربعین، روز آخر خدمتمان در موکب، تازه کار را شروع کرده بودیم که صدایمان زدند برویم داخل حسینیۀ روبهرو. گمان کردم جلسهای است برای جمعبندی این خدمت چند روزه؛ ولی اعلام کردند باروبنهمان را زودتر جمع کنیم. ناگهان دلم گرفت: این چند روز توفیق خدمت حسینی چه زود گذشت! همۀ آن سختیها ناگهان در کامم شیرین شد و با خودم فکر کردم:
اگر در حرم امامرضا(ع) سروکلهزدن با زائران را تجربه نکرده بودم و طعم صبر در برابر قانعنشدنشان را نچشیده بودم، اینجا کم میآوردم و نمیتوانستم حرمت زائر اباعبدالله(ع) را رعایت کنم. پس این چند سال خادمالرضایی دورۀ آمادگی بوده برای این چند روز خادمالحسینی! ممنونتم امامرضا، بهخاطر این کلاس آمادگی که برایمان تدارک دیدی برای خدمت به زائران اربعین.
زائران عزیز امامرضا! هرچه بیشتر از دستتان ناراحت شویم، آمادهتر میشویم برای خدمت به زائران امامحسین(ع). حرفگوشنکردنهاتان، قانعنشدنهاتان، طعنهها و کنایههاتان را هم با جان و دل خریداریم.
حس شیرین شُکر به دل کوچکم سرازیر شد و اگر مراعات چهلویکسالگیام را نمیکردم، دوست داشتم همانجا بنشینم و زارزار گریه کنم.
برچسبها:آمادگی, اربعین, امامحسین علیهالسلام, ایرانی, پیشدبستانی, حرم امامرضا علیهالسلام, حسین(ع)، عشق بینالمللی, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, عراقی, کبوتر حرم, کربلا, کودکستان, موکب