توشه
فوریه 24, 2022 در 13:26 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
دقیقۀ نود قطعی شد که جایزۀ فارسینما (زبان فارسی در سینما) در چهلمین جشنوارۀ فیلم فجر جای گرفته. باید خودم را در کمتر از یک روز برای داوری به تهران میرساندم. نیمهشب راهیِ حرم شدم تا پس از زیارت، به فرودگاه بروم.
ضریح مبارک پس از دو سال دوریِ کرونایی، دوباره بهروی زائران آغوش گشوده بود. در روضۀ منورۀ خلوت آن ساعت، بوس و کنار ضریح میسر بود. حال عجیبی بهم دست داد. کندن از حرم برایم سخت شده بود. پیدرپی از امامرضا علیهالسلام برای این سفر کوتاه، «توشه» میخواستم.
پای یکی از پروازهای صبحگاهی، بلیت در دستم جای گرفت. نگاهم به پیرمرد عراقی مستأصلی افتاد که از خانم بلیتفروش چاره میجست. خانم حرفش را نمیفهمید. در فرودگاه بینالمللی مشهد هم گویا هیچکس نبود که عربی بداند و مسئول رسیدگی به چنین زائرانی باشد!
فهمیدم بلیتش برای ساعت شش صبح (سِتَّه) بوده، ولی اشتباهی بهش گفتهاند ساعت نُه (تِسعَه) و او از پرواز جا مانده. ناچار دوباره برایش بلیت گرفتیم: با همان پرواز خودم.
جسم و روح پیرمرد زائر رنجور بود. هی غر میزد که چرا دوباره ازش «مِلیون تومان» پول بلیت گرفتهاند! برایش توضیح دادم که برای ایرانیها هم قانون همین است. چمدانش را کشاندم، از دروازهها ردش کردم و باهم سوار هواپیما شدیم.
پیرمرد هوای زیارت قم داشت. با چند راننده چکوچانه زدم و بالاخره یکیشان را به کرایۀ پیشنهادیِ پیرمرد راضی کردم. با چندین «رحم الله والدیک» و یک بغل دعای خیر دیگر ازم جدا شد و بهسوی قم رفت.
امامرضای مهربان چه توشۀ خادمانهای تدارک دید برای این سفر!
۱۱ بهمن ۱۴۰۰
برچسبها:پرواز, تهران, توشه, جشنوارۀ فیلم فجر, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خاطرات خدمت افتخاری, خدمت افتخاری, روضۀ منوره, زبان عربی, زبان فارسی, ضریح, عراق, عراقی, فارسینما, فرودگاه, فرودگاه بینالمللی مشهد, فرودگاه مشهد, کرونا, کروناویروس, لهجۀ عراقی, هواپیما