شکلات
مارس 6, 2013 در 19:50 توسط احمد عبدالهزاده مهنه

معمولاً صدای گریۀ بچهها در حرم امامرضا علیهالسلام، مسیر خادمان حضرت را بهسمت صدا تغییر میدهد تا با درآوردن شکلاتی از جیب، کودک را آرام کنند. اما گریۀ آنروز در بست شیخ بهاء شدیدتر از همیشه بود. دخترک مادرش را گم کرده بود و فریاد میزد: «مامانی! مامانی!» شکلات را به دخترک دادم و آرامَش کردم. چند لحظه بیشتر نگذشته بود که مادرش پیدا شد. با خودم فکر کردم: «اگر دخترک مادرش را گم نکرده بود و گریه نمیکرد، شاید اصلاً متوجهش نمیشدم و شکلاتی هم بهش نمیدادم. شاید گاهی خدا میخواهد بهمان شکلات بدهد که به درد و غمی مبتلایمان میکند!»