خوشروزی
نوامبر 25, 2008 در 00:00 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
دیروز یه بندهخدای خوشروزی به پُستم خورد.
منتظر تاکسی بودم برم حرم که یه پراید جلوی پام بوق زد و ترمز. چون عجله داشتم، بیمعطلی سوار شدم و دیدم که راننده، یه خانوم جوونه که یه آقا رو صندلی جلو و دو تای دیگه رو، بهجز من، عقب سوار کرده. یه موسیقی آنچنانی هم گذاشته بود و محض خالینبودن عریضه، شالی هم روی سرش انداخته بود. البته نمیخوام دربارهش حکم صادر کنم. شاید اصلاً ایشون مسلمون نبوده.
به میدون شهدا که رسیدیم، مسیر حرم بهخاطر شلوغی روز «دَحوُالاَرض» بسته بود؛ چون بالاترین اعمال این روز، به نقل صاحب مفاتیحالجنان، زیارت امامرضاست. خانوم راننده پرسید: «چرا اجازه نمیدن سمت حرم بریم؟» آقایی که جلو نشسته بود، گفت: «چون امروز دحوالارضه.» خانوم جوون با تعجب پرسید: «چیچی ارض؟!» و آقا توضیح داد که امروز همه میرن زیارت امامرضا علیهالسلام.
توی حرم موقع زیارت، یاد اون راننده افتادم. تحسینش کردم که بهخاطر نیاز مالی به کسب حلال رو آورده و دعا کردم خدا بینیازش کنه.
و توی کف لطف خدا در حق اون خانوم بودم که روزیش کرده بود یه بندۀ بیمقدار، روز زیارتی امامرضا(ع) توی حرم حضرت براش دعا کنه. روزی رو میبینی؟!
برچسبها:تاکسی, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خوشروزی, دحوالارض, راننده, کبوتر حرم