بیخیال رحمهٌ للعالمین!
ژوئن 7, 2013 در 17:27 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
ـ جیبهایم را پُرتر کنم. امشب این شکلاتها بیشتر مشتری دارد. شب جمعه، ماه رجب، آنهم شب عید مبعث!
سنگینی جیبهای پر از شکلات، آنهم بعد از پایان خدمت هفتگی در حرم امامرضاعلیهالسلام، کمرم را بیشتر خم میکرد زیر بار غمی که بر دلم نشسته بود؛ غمی که از دیدنِ دوبارۀ بدرفتاری و اهانت به زائر امام غریب، آنهم شب عید مبعث، آب میخورد.
شکلاتها در جیبم مانده بودند، که اصلاً مجالی پیدا نکرده بودم برای اهدای لبخندی یا نوازش کودکی یا نثار هدیهای کوچک، اما متبرک و گرانبها در چشم زائران آقا. قرار بود کمکی باشیم برای زیارت راحتتر رجبیون در حرم امام مهربان؛ اما بستن مسیر بست شیخ حر عاملی به صحن انقلاب، گویا مسیر ارتباط مهربانانه و انسانی با زائران را هم بهروی بعضی از همکاران بسته بود. درحالیکه میشد با ذرهای تدبیر، رفتوآمد زائران را سامان داد و از ازدحام و آزارشان جلوگیری کرد، فرودآمدن دستان یکی از نیروهای رسمی آستان قدس بر سینۀ زائر امامرضا علیهالسلام و هلدادن شدید او، شیرینی شب عید را به کامم تلخ کرد.
چه تناسب غریبی داشت با شب بعثت «رحمهٌ للعالَمین»! بیخیالِ رسولالله! بیخیال رحمهٌ للعالمین!
در همین حالوهوا: