دکوری!
جولای 14, 2020 در 02:56 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
علاوه بر آن مشمای پر از اسپند، یک بطری کوچک را هم از اسپند پر کردم و توی جیب کتم گذاشتم. اولین کشیکم بود پس از آزادیِ حرم از دست قرنطینۀ کرونا. عودسوزم باید آباد میبود و دود اسپند را هم باید متناسب با شوق برجهیدۀ زائران، سرپا نگه میداشتم. لابد زائرانِ بیشتری هم ازم درخواست میکردند مشتی اسپند برای تبرک ببرند.
پیشبینیها درست از آب درآمد: زائران دلتنگ که پس از هفتاد روز، چشمشان دوباره به صحنوسرای امامرضا علیهالسلام روشن شده بود، بهم میگفتند: «چشمتان روشن!» و از دود معطر متبرک، توشه برمیداشتند. دانههای اسپند هم چندچند، در دستان مشتاقشان جای میگرفتند و زودتر از انتظار، احمد ماند و عودسوزش!
رفتم بهسوی اسپندخانه تا عودسوزم را دوباره چاق کنم. در قفل بود. به بالا زنگ زدم. گفتند: «برو سر پست. برایت میفرستیم.» ایستادم و خبری نشد. دوباره زنگ زدم.
ـ هنوز نیامده؟! باشد. شما ترک پُست نکن. ایوان نقارهخانه حساس است. این نیم ساعت باقیمانده را دکوری بایست!»
ـ دکوری؟! حالا فرض کن من دکوری ایستادم. بالاخره که ملت میفهمند!
ـ فعلاً چارهای نیست.
در دلم خداخدا میکردم که رازم برملا نشود و زائری در دلش احساس رنجش نکند. امامرضا علیهالسلام هم آبروداری کرد. زائران بازهم میآمدند و دستی بالای عودسوز میگرفتند و صلواتی میفرستادند. از میان آنهمه، فقط یک خانم ازم پرسید: «پس دودش کو؟!»
فهمیدم که در واقع، همۀ ما دکوری هستیم. همهمان وسایل صحنهایم. کار، دست خود امامرضاست. بااینحال، تا کی باید کمکاری کنیم تا امامرضا علیهالسلام جاهای خالیِ وظایفمان را با معجزههای مناسب پر کند؟!
۷ خرداد ۱۳۹۹
برچسبها:اسپند, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خدمت افتخاری, دکور, دکوری, عودسوز, قرنطینه, کبوتر حرم, کرونا, کروناویروس, کشیک, نقارهخانه