چند هفته بود که در لحظههای خدمت و زیارت، یک قطره اشک هم بر گونهام نازل نمیشد. خشکسالیِ چشم لابد از خشکحالی دل آب میخورد. جلوی دفتر نعیم رضوان به خدمت ایستاده بودم و دلشورۀ همین قحطیِ اشک را داشتم……. بیشتر »
مهدی جهاندار، شاعر اصفهانی، در غزلترانهای رضوی بهطنز گفته بود: یا امامرضا! به خادمت بگو چرا فقط شکلاتاشُ به بچههای کاروون میده؟! بهش پیام دادم که ما به آدمبزرگها هم شکلات میدهیم! چند خاطرۀ خادمانۀ شکلاتی هم برایش فرستادم و…… بیشتر »
داشتم از سر پاس برمیگشتم که ورودیِ صحن کوثر به هم رسیدیم. سید همکشیک مرثیهخوان که از هر فرصتی برای خواندن یا شنیدن مدح اهلبیت(ع) استفاده میکند، دیدار کوتاهمان را غنیمت شمرد: «یک دوبیتی بهعنوان تبرک بخوان.» بادی به غبغب…… بیشتر »
روز کشیک، یکی از دوستانم پیامکی فرستاد و در شعرگونهای، من را «پاسبان حریم رضا» خواند. شاعر نیستم؛ ولی در جوابش نوشتم: نه من پاسبان حریم رضا حریم رضا پاسبان من است به بیمهری من ندارد نظر نوازشگر مهربان من…… بیشتر »