غزل
می 24, 2021 در 17:28 توسط احمد عبداللهزاده مهنه
مهدی جهاندار، شاعر اصفهانی، در غزلترانهای رضوی بهطنز گفته بود:
یا امامرضا! به خادمت بگو چرا فقط
شکلاتاشُ به بچههای کاروون میده؟!
بهش پیام دادم که ما به آدمبزرگها هم شکلات میدهیم! چند خاطرۀ خادمانۀ شکلاتی هم برایش فرستادم و رفیق شدیم.
ماه رمضان امسال خبر داد که در مشهد است و مشتاق دیدار. قرار گذاشتیم وقت کشیک فوقالعادۀ من در شب نوزدهم، هم را ببینیم و من علاوه بر شکلات حرمی، غذای حضرتی خودم را هم تقدیمش کنم.
ساعتی پس از افطار، هم را دیدیم و شکلاتها نصیب زائران بزرگ و کوچک اصفهانی شد. غذای حضرت را هم که پایان مراسم شب قدر به ما میدادند. البته او تشکر کرد و گفت که شب میلاد امامحسن مجتبی علیهالسلام، مهمان سفرۀ امامرضا علیهالسلام بوده است.
بعد از مراسم، بهش پیام دادم تا غذا را تقدیمش کنم. تشکر کرد و گفت از حرم بیرون رفته. یادم آمد که یکی از دوستان تهرانی همان شب خبر داده بود که در حرم است. بهش پیام دادم:
– سلام. حرمید؟
– بله. رواق نجمهخاتون.
– من یک غذای حضرت دارم. میتونم تقدیمتون کنم.
– ممنونم از لطفتون. قلبم آب شد. خودتون نمیخواین؟
– نه. قسمت شما بوده. قرار بود به مهمان دیگهای بدم. ایشون الان حرم نیست.
– من صحن اصلیام. صحن طلا. ممنونم. ما شام نخورده بودیم!
فکر میکنید نام زائری که بهبهانۀ غزلترانۀ رضوی غذای حضرت را همراه دو دوستش نوش جان کرد، چه بود؟ غزل!
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
برچسبها:حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خاطرات خدمت افتخاری, خدمت افتخاری, شب قدر, شعر, شعر آیینی, شعر رضوی, شکلات, غذای حضرت, غذای حضرتی, غزل, غزلترانه, کبوتر حرم, کروناویروس, کشیک, مهدی جهاندار