سلامهای پایانخدمت را در صحن انقلاب دادم و راهیِ بست بالاخیابان شدم. در آن ازدحام ایام نوروز، ناگهان حواسم چسبید به گفتوگوی پسرک ششهفتساله با پدرش: – بابا! از اینها برای عمه ببریم شفا پیدا کنه. – مگه عمه چهشه…… بیشتر »
داشتم با همکشیک سابقم که حالا دربان شده، حالواحوال میکردم. مادری سالدار و شکستهحال ازم تبرکی خواست. شکلاتی تقدیمش کردم. تشکر کرد و زارید: «دعا کنید جهیزیۀ دخترم جور شود.» دعاش کردیم و بهش امید دادیم. دربان عزیز از چندوچون…… بیشتر »
در صحن انقلاب، کیفم را به زائر شامنخوردۀ حضرت دادم تا زیر چادرش ببرد و غذای حضرت را طوری بردارد که آه حسرت دیگر زائران را بر نخیزاند. دستهای جستجوگرش به بطری کوچکی پر از اسپند خورد. گفتم: «از آن…… بیشتر »
کشیک فوقالعادۀ عرفه به شب کشید. نمازم را خواندم و در صحن انقلاب نشستم به زمزمۀ دعای عرفه، این جمله خیلی با دلم بازی کرد: «وَنِعَمَکَ فَلا تَسلُبنی.» نعمتهایت را ازم نگیر؛ نعمت امامرضا(ع) را. ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ • کبوتر…… بیشتر »
پیرزن عراقی را در بست شیخ طوسی دیدم. گم شده بود و هیچ نشانی هم نداشت. نه اسم خیابان را میدانست، نه نامونشان هتل یادش بود و نه اسم صحنی به خاطرش میآمد. فقط میگفت جایی که وارد شده، آبخوری…… بیشتر »
«هزارسلام» جایی است سرشار سلام. ***** بهحساب قاعده و قانون باید اسمم را در پاس یک مینوشت؛ ولی گویا میخواست جریمهام کند: ـ اسمت توی لیست بدها نوشته شده، دو تا ضربدر هم جلوش! ـ چرا؟! ـ فوقالعادهها را نمیآیی!…… بیشتر »
در اولین کشیک موظفی سال نو، ۷فروردین۱۳۹۷، در بست شیخ طبرسی لحظههایم را به خدمت میگذراندم. نماز جماعت صحن انقلاب به بست طبرسی هم کشیده شده بود. نماز ظهرم را سریع خواندم تا بتوانم خروج زائران را بهموقع سروسامان بدهم……. بیشتر »
یک درصد هم احتمال نمیدادم که دارند دربارۀ من حرف میزنند: ـ خلبانه. ـ نه بابا! دریانورده. صدای چند پسربچۀ تهرانی بود که حواسم را از زیارت رجبیۀ صحن انقلاب، روبهروی پنجرهفولاد، پرت میکردند. دست آخر، آمدند سراغ خودم: ـ…… بیشتر »
بین بست شیخ بهایی و ورودی صحن غدیر قدم میزدم که دو دختر نوجوان شوخوشنگ بهطرفم آمدند و شادوشنگول پرسیدند: ـ آقا، صحن انقلاب کدوم طرفه؟ یکیشان، انگار کشف مهمی کرده باشد، گفت: ـ ئِه! یه بار دیگه هم ازتون…… بیشتر »
چشم برزخی ندارم؛ ولی آن شب بهتجربه دیدم که بارگاه علیبنموسیالرضا علیهماالسلام فرودگاه فرشتههاست. فقط فرشتهها میتوانند بیدغدغه یک دل سیر زیارت کنند: نه به دستشویی احتیاج پیدا میکنند تا مجبور باشند صدها متر دور بزنند و تازه، با صفهای…… بیشتر »