وسع
اکتبر 18, 2021 در 15:52 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
داشتم با همکشیک سابقم که حالا دربان شده، حالواحوال میکردم. مادری سالدار و شکستهحال ازم تبرکی خواست. شکلاتی تقدیمش کردم. تشکر کرد و زارید: «دعا کنید جهیزیۀ دخترم جور شود.»
دعاش کردیم و بهش امید دادیم. دربان عزیز از چندوچون مخارج پرسید و محترمانه و نامحسوس، اطلاعات دیگری هم گرفت تا مطمئن شود واقعاً نیازمندند. بعد، همانجا جیرینگی به کارت عروسخانم که در یکقدمیمان نشسته بود، دهمیلیون تومان واریز کرد! عروسخانم و مادرش غرق رضایت شدند.
همانوقت صدای نقنق بچهای من را به پشت سر برگرداند. پسرکوچولوی نوپا داشت زور میزد چوبپرم را از کیفم بیرون بکشد و باش بازی کند. پدرش مانع میشد. چوبپر را درآوردم و بهپیوست یک شکلات بهش دادم. پسرکوچولو غرق رضایت شد.
هرکس بهطریقی باید خودش را برای امامرضا(ع) لوس کند: «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفساً اِلّا وُسعَها». وسع یکی کمک میلیونی است و وسع دیگری، چوبپری و شکلاتی. خدا از همه قبول کند.
پینوشت: دوست عزیزم بعد از پاسش من را به آسایشگاهشان دعوت کرد. در آسایشگاه دربانان، هم چای و شربت روزیام شد و هم این زاویۀ دلربا برای عکسی که میبینید.
۹ مهر ۱۴۰۰
برچسبها:آسایشگاه, تبرک, جهیزیه, چوبپر, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خادمانه, خاطرات خدمت, خاطرات خدمت افتخاری, خدمت افتخاری, دربان, دربانان رضوی, زیارت, شکلات, صحن انقلاب, عروس, کبوتر حرم, کشیک, نیکوکاری