در بست شیخ بهایی، کفشداری ۱۳، به خدمت ایستاده بودم. پیرمردی مشهدی از زیارت فارغ شده بود و میخواست به خانه برود. چند کلمهای همکلام شدیم که تا رسیدن صندلی چرخدار، حوصلهاش سر نرود. چند دقیقهای گذشت و از ویلچر…… بیشتر »
از پابوس تا دستبوس راه درازی نیست! ******** عصر یکی از روزهای تابستان، مادری پیر را در صحن جامع سوار ویلچر کرده بودم. معمولاً در مسیر چرخرانی، با زائران حرف میزدم یا برایشان دعایی یا مدحی میخواندم تا حوصلهشان سر…… بیشتر »
از برکات حرم یکی هم این است که میفهمی اضافهوزن داری و این مشکلت به معضل ملی بدل شده و حلش هم عزم ملی میطلبد! ******** اولین کشیک اردیبهشتی سال ۱۳۹۸ را در بست شیخ طبرسی میگذراندم و از دیدن…… بیشتر »
شاید فقط در حرم امامرضا(ع) پیش بیاید که کسی لالایی نخواند و بگوید لا لا لا لا! توی بست شیخ طبرسی قدم میزدم بهخدمت که زائری عراقی بهم گفت ویلچر میخواهد. بهش گفتم باید صبر کند تا دوستان امداد زائر…… بیشتر »