جوادانه
آوریل 19, 2016 در 00:20 توسط احمد عبدالهزاده مهنه
مدتی است که پاس یک و دو نوبتی شده: اگر این هفته پاس یک بودی، هفتۀ بعد باید پاس دو باشی و برعکس.
امروز نوبت پاس یک من بود. خوب هم بود: با این روزۀ همزمان با میلاد گلپسر امامرضا علیهالسلام، ساعت هشت شب خلاص میشدم و زودتر به خانه برمیگشتم. ولی دیر رسیدم و پاس دویی شدم.
در آستانۀ ورود به حرم، داشتم خودم را میخوردم که چرا «بازم مدرسهم دیر شد»! برای ردکردن شکلاتهای حرمی از سد سدید انتظامات ورودی هم معطل شده بودم. توی صحن جامع، ناگهان یادم آمد که پاس دو یعنی ساعت شش تا هشت در آسایشگاه هستم و میتوانم سر فرصت، افطار بخورم. این، یکی از عیدیهای ریزۀ امامجواد علیهالسلام.
به آسایشگاه هم که رسیدم، مسئول کشیک گفت: «ساعت پنج تا شش جشن میلاد امامجواد(ع) داریم. تو هم باید بخوانی.» گفتم: «ساعت پنج که من سر پُستم.» گفت: «خٌب بیا بالا.» بعد هم به بروبچ دستور داد که محل خدمتم را در نزدیکترین جای ممکن بنویسند: ایوان شرقی صحن جامع. این هم عیدی ریزۀ دوم.
بازهم عیدی میخواهم؛ عیدیهای جوادانه! عیدیهای بزرگبزرگ!
۲ مشت دون
رحیمی
on آوریل 21, 2016 -
من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم
من در شعاع پرتو شمس الشموسیت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم
من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم
یک شب نشد که بی گنه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم
بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم
برداشت سیل گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم
وقت ورود در حرم تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا ی فراوان
[پاسخ]
احمد عبدالهزاده مهنه پاسخ در تاريخ آوریل 21st, 2016 15:13:
سلام. چشم. محتاجیم به دعا. عیدتون مبارک.
[پاسخ]