گنجشکروزی
جولای 5, 2020 در 07:30 توسط احمد عبدالهزاده مهنه

مادرم گاهی بهم میگوید: «تو گنجشکروزی هستی مادرجان! با اینهمه ایندر و آندر زدن، چیزی گیرت نمیآید!»
********
عصر هفدهم ماه رمضانی که کرونا علاوه بر دهان، دست و پای مردم را هم بسته بود، داشتم در بستِ بهظاهر بیزائرِ شیخ حر عاملی پاس میدادم. چشمم به درِ بستۀ صحن آزادی میافتاد که رویش نقش شده: «رشک ابواب جنان بنگر این مینا در». آزادی آنسوی در بود و من پایبست بست پایین.
چند گنجشک داشتند بالا و پایین میپریدند و آزادیشان را به رخم میکشیدند. فجازیبازیام گل کرد که ازشان عکس بگیرم و در فضای مجازی منتشر کنم و زیرش بنویسم:
حرم «گنجشککان در جیکجیکاند»
«به تسبیح خدای لاشریکاند»
بالاخره چند تایشان پای درِ صحن آزادی فرود آمدند. دوربین گوشی را آمادۀ شکار کردم که ناگهان همهشان بهجز یکی، خودشان را از شکاف زیر در به صحن آزادی رساندند.
با خودم گفتم: «گنجشکها کوچکاند و میتوانند از درِ بسته هم بگذرند. من هم اگر مثل گنجشکها کوچک و فشرده شوم، میتوانم از شکاف زیر در، خودم را به آزادی برسانم. اگر دردها و رنجها فشردهام میکنند و برات آزادی بهم میدهند، پس ای دردها، مرا دریابید.»
********
گنجشکها روزیشان آزادی بود. دوست دارم گنجشکروزی باشم.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
برچسبها:آزادی, بست پایین, بست پایینخیابان, بست شیخ حر عاملی, تلفن همراه, حرم امامرضا علیهالسلام, خادم افتخاری, خادم امامرضا علیهالسلام, خاطرات خدمت, خدمت افتخاری, درد, دوربین, رنج, روزی, صحن آزادی, عکاسی, عکس, فجازی, فضای مجازی, کبوتر حرم, کرونا, کروناویروس, کشیک, گنجشک, گنجشکروزی, گوشی